<

Facebook

>

ازدواج حضرت علی علیه السّلام و فاطمه الزهرا سلام الله علیها

 

امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «اگر خدای متعال امیرالمومنین علی علیه السلام را خلق نمی‏کرد، در تمام زمین انسانی که کفو و شایسته همسری با حضرت فاطمه علیها السلام باشد یافت نمی‏شد».

خواستگاری از فاطمه علیها السلام

     هنگامی که سن مبارک بتول عذراء حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیها السلام نه سال کامل شد، از اطراف و اکناف اهل مدینه و بزرگان قبایل و روسای عشایر و صاحبان ثروت و مکنت به خواستگاری حضرت آمدند. عده‏ای از منافقین نیز این جراَت را به خود دادند که با کمال بی شرمی به خواستگاری آن حضرت بیایند.

     هنگام خواستگاری بعضی از آنها رسول اکرم صلی الله علیه و آله بسیار ناراحت شدند، و به عده‏ای از منافقین که اعتراض کردند، فرمودند: «من شما را رد نکردم، بلکه خدا شما را رد کرده و امر فاطمه علیها السلام از جانب خدای متعال معین می‏شود». آنان غافل از این بودند که این گوهر گرانبها را خدای متعال در سایه عزت و حراست خود حفظ فرموده و او را در خور استعداد ابناء دنیا از ملوک و رعایا و ارباب فقر و غنا قرار نداده است؛ بلکه او را برای حضرت وصی جناب علی بن ابی طالب امیر المومنین علیه السلام ذخیره فرموده است.

     از امام حسین علیه السلام روایت شده که فرمود: روزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله در خانه ام سلمه بود. فرشته‏ای با هیبت خاصی بر آن حضرت نازل شد که با لغات گوناگون که به یکدیگر شباهتی نداشت مشغول تسبیح و تقدیس خدا بود. او عرض کرد: من صرصائیلم. خدای متعال مرا نزد شما فرستاده که به شما بگویم: «نور را با نور تزویج کن».

     حضرت فرمود: «چه کسی را با چه کسی»؟ گفت: «فاطمه را با علی بن ابی طالب». لذا پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمهزهرا علیها السلام را در حضور جبرئیل و میکائیل و صرصائیل به عقد صدیق اکبر علی علیه السلام در آورد و این عقد در زمین بود.

     در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله به میان شانه های صرصائیل نگریست و دید نوشته است: «لا اله الا الله، محمد رسول الله ، علی بن ابی طالب مقیم الحجه». فرمود: ای صرصائیل، از کی این جمله بین شانه‏های تو نوشته شده؟ گفت: دوازده هزار سال پیش از آنکه خدای متعال دنیا را بیافریند.

مراسم عروسی

     هنگامی که حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا علیها السلام را در شب ازدواج به خانه امیرالمومنین علی علیه السلام می‏بردند، پیامبر صلی الله علیه و آله از جلوی ایشان، جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ ایشان، و هفتاد هزار فرشته پشت سر حضرتش حرکت می‏کردند و در آن حال خدا را تسبیح می‏گفتند و تقدیس می‏کردند، و این تقدیس و تسبیح آنها تا طلوع فجر ادامه داشت.

     جبرئیل زمام ناقه‏ای که آن حضرت را می‏بردند و اسرافیل رکاب و میکائیل دنبال آن را گرفته بود، و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جامه‏های فاطمه علیها السلام را منظم می‏کرد، و هفتاد هزار ملک با دیگر فرشتگان تکبیر می‏گفتند؛ اما به حسب ظاهر سلمان زمام ناقه را گرفته بود و حمزه و عقیل و جعفر از اهل بیت از قفای حضرت فاطمه علیها السلام و بنی هاشم با شمشیر های کشیده و همسران پیامبر صلی الله علیه و آله از پیش روی می‏آمدند.

     پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را به مسجد طلبید و دست عصمت الله الکبری فاطمه زهرا علیها السلام را در دست یعسوب الدین امیرالمومنین علی علیه السلام نهاد و فرمود: «بارک الله فی ابنه رسول الله»؛ و نیز فرمود: «هذه ودیعتی»؛ و بعد از مراسمی مخصوص، پیامبر صلی الله علیه و اله در حق آنها و نسل ایشان دعا کرد. و سپس فرمود: «مرحباً ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان».

     سپس پیامبر صلی الله علیه و آله از نزد ایشان بیرون آمد و چهار چوب در را گرفت و فرمود: «طهَّرکما الله و طهَّر نسلکما، انا سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکما، اَستودعکما الله و استخلفه علیکما».

     آنگاه همه به منازل خود رفتند و از زنان جز اسماء کسی نزد حضرت فاطمه علیها السلام نماند، و این به خاطر وصیت همسر باوفا و بی همتای پیامبر حضرت خدیجه کبری علیهما السلام بود که هنگام وفات می گریست و از اسماء عهد و پیمان گرفت که در شب عروسی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاآن حضرت را تنها نگذارد. اسماء هم به عهد خود وفا کرد، و چون ماجرا را برای پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرد، آن حضرت یاد خدیجه کبری علیها السلام کرد و گریست و در حق اسماء دعا فرمود.

مهریه حضرت زهرا علیها السلام

   مهریه های حضرت زهرا یک پنجم زمین بود

     – پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «در آسمان معین شده که مهریه زهرا یک پنجم زمین است. پس هرکه در زمین راه برود در حالی که با او و فرزندانش دشمن باشد، قدم زدن او تا روز قیامت در زمین حرام است».

    پنجمین جانشین رسول خدا حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: مهر فاطمه علیها السلام یک پنجم دنیا و دو سوم بهشت است، و در زمین  چهار نهر فرات ، نیل ، نهروان و بلخ برای حضرت فاطمه علیها السلام است. خدای متعال به پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «یا محمد، تو فاطمه را به مهریه پانصد درهم به ازدواج علی در آور تا سنتی در بین امت تو باشد». در روایت دیگر آمده است: «یک چهارم دنیا و بهشت و جهنم است، که دوستان خود را داخل بهشت می‏کند و دشمنان خود را به جهنم روانه می‏نماید». در روایتی دیگر مهریه آن حضرت نصف دنیا ذکر شده است.

ولیمه عروسی

     اثاث منزل و ولیمه عروسی حضرت زهرا علیها السلام چنین بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به امیر المومنین علیه السلام فرمود: «زره خود را بفروش». آن حضرت زره را فروخت و پول آن را خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آورد. پیامبر صلی الله علیه و آله مقداری را جهت تهیه غذای عروسی به ام سلمه دادند. بنا بر بعضی روایات نصف از لوازم غذا را پیامبر صلی الله علیه و آله و نصف دیگر را امیر المومنین علیه السلام تهیه نمودند.

جهازیه حضرت زهرا علیها السلام

     مقداری را هم به بلال و عمار دادند که از بازار لوازم خانه را خریداری کنند. یک پیراهن، یک عدد روسری، قطیفه سیاه خیبری یا عباده سیاه، پرده نازک پشمی، یک عدد حصیر از بافته‏های قریه هجر، آسیای دستی، یک عدد طشت مسی، مشک برای آب آوردن، کاسه‏ای سفالین، مشکی مخصوص خنک کردن آب، ابریقی که طرف بیرونش رنگ شده بود، کوزه سفالین، پوست گوسفند.

     امیر المومنین علیه السلام می‏فرمایند: در آن شب که دختر پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه من آمد، بسترمان جز یک پوست گوسفند نبود.

عروسی و شرکت کنندگان

     در بعضی روایات آمده است که بعد از خرید، ۲۹ یا سی روز، امیر المومنین علیه السلام صبر کرد تا اینکه جعفر و عقیل به آن حضرت گفتند: از پیامبر صلی الله علیه و آله بخواه که همسرت را به خانه بیاوری. بعضی از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: ما از پیامبر صلی الله علیه و آله خواهش می‏کنیم که شما همسرت را بیاوری.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ما انتظار داریم خود او بیاید و از ما درخواست کند».

     امیر المومنین علیه السلام می‏فرماید: عرض کردم: «حیا مانع من می‏شود». پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه مجلس عروسی و ولیمه را فرمودند، و به امیر المومنین علیه السلام فرمودند: «هرکس را دوست داری دعوت کن». زنان به کار زنها و امیر المومنین علیه السلام و عمار و بلال و چند نفر دیگر به کار مجلس مردها که در مسجد بود، می‏رسیدند.

     اصحاب با هدایای خود در جشن عروسی آن دو نور الهی شرکت کردند، و از ولیمه عروسی که به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله فراهم آمده بود، میل کردند. در آن مجلس ۴۰۰۰ نفر از آن طعام خوردند و پیامبر صلی الله علیه و آله غذایی برای امیر المومنین و فاطمه علیها السلام فرستاد، در حالی که چیزی از آن غذا کم نشد و همچنان به جای ماند، با وجود اینکه سه روز از آن تناول می‏کردند.

     شب با مراسمی مخصوص، حسب الامر پیامبر صلی الله علیه و آله آن دو بزرگوار را به حجره ام سلمه آوردند. ام سلمه می‏گوید: هنگامی که خورشید غروب کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «فاطمه را بیاور». من رفتم و دست صدیقه کبری فاطمه زهرا علیها السلام را گرفته در حالی که لباسش بر زمین کشیده می‏شد و از خجالت و شرم عرق از چهره‏اش جاری بود، آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش آوردم. هنگامی که خدمت آن حضرت رسید، از شدت خجالت پایش لغزید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خدای متعال تو را از لغزشهای دنیا و آخرت نگه دارد».

     هنگامی که پیش روی آن حضرت قرار گرفت، چادر را از صورت فاطمه علیها السلام کنار زد تا امیرالمومنین علی علیه السلام چهره او را ببیند. سپس دست او را در دست امام علی علیه السلام قرار داد و این گونه بود که این زندگی نورانی آغاز شد.

ثمره ازدواج نورانی

     ثمره این ازدواج مبارک و نورانی و الهی پنج فرزند بود. دو امام معصوم علیهما السلام، آقا و مولایمان حضر ت مجتبی علیه السلام و سرور شهیدان حضرت ابا عبدالله علیه السلام، دو دختر حضرت عقیله بنی هاشم زینب کبری و جناب ام کلثوم علیهما السلام، که این فرزندان در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله در مدت نه سال به دنیا آمدند. آخرین فرزند ایشان حضرت محسن علیه السلام بود که بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدت چند روز به وسیله ضربه‏های بین در و دیوار و کتک‏های اهل سقیفه و منافقین و ظالمین به شهادت رسید.

    حضرت فاطمه علیها السلام نه سال و ۷۵ روز یا ۹۵ روز در منزل امیر المومنین علیه السلام زندگی کرد تا آنکه بعد از شهادت حضرت محسن علیه السلام به شهادت رسید.

شهادت امام جواد علیه السّلام

زمينه شهادت


شخصيت بي نظير، جذاب و پر نفوذ امام جواد (ع) با پاسخگويي وي به سئوالات وشبهات وارده بر دين در محضر بزرگان تشيع و نيز مناظره با افرادي چون» يحيي بن اكثم» و» ابي داود» آن هم با سني كم و… موجب محبوبيت روز افزون امام جواد (ع) در بين مردم شد . اين محبوبيت ، زنگ خطر را براي دستگاه بني عباس به صدا درآورد .
مامون كه بر آن بود تا با زيركي خاص خود و كمك امّ الفضل و بهره برداري از جايگاه دامادي امام جواد (ع) به مهار وقايع روزگار خود خصوصا علويان بپردازد ، در روز پنج شنبه هفدهم رجب يا شعبان سال 218 از دنيا رفت.(بحار الانوار ج50 ص16 ، تاريخ الامم والملوك ج50 ص30 ) ومعتصم برادر وي با نگرشي ديگر به معادلات سياسي و اجتماعي وي روحيه سپاهي گري و نظامي گري به قدرت رسيده بود. وجود حضرت را هرگز تحمل نمي كرد، از اينرو پس از رسيدن به خلافت، امام جواد(ع) را از مدينه به بغداد فرا خواند كه در حقيقت اين فرا خواني، آغاز محدوديت و محصور كردن امام به شمار مي آيد.
بنابر روايات امام رضا (ع) ، امام جواد(ع) قرباني خشم و غضب شد ، خشم و غضبي كه ريشه در عجز و ناتواني دستگاه بني عباس در مقابل شخصيت و درايت حضرت داشت.
حكيم بن عمران مي گويد هنگامي كه حضرت به دنيا آمد امام رضا (ع) به ياران خويش فرمود : براي من فرزندي به دنيا آمده كه مانند » موسي بن عمران » درياها را مي شكافد و چون «عيسي بن مريم» مادر او مقدس و پاكيزه و پاكدامن است . سپس فرمود: اين فرزند من از روي خشم و غضب كشته مي شود و اهل آسمانها بر وي مي گريند. خداوند بر دشمن ستمگر او غضب مي كند و در مدت كوتاهي آنانرا به عذاب دردناك مبتلا مي سازد(بحار الانوار ج50 ص15 )
معتصم پس از رسيدن به خلافت و گرفتن بيعت، از وضعيت امام جواد (ع) و محل سكونت وي پرسيد كه در پاسخ به او مي گويند در مدينه به سر مي برند .
معتصم به «محمد بن عبدالملك زيات» كه سمت وزارت وي را در مدينه داشت ابلاغ كرد تا با احترام خاص امام جواد(ع) را با ام الفضل از مدينه به بغداد روانه سازد. 
محمد بن عبدالملك نيز نامه معتصم را به علي بن يقطين داد و او را مامور روانه ساختن امام جواد(ع) به بغداد كرد.( بحار الانوار ج50 ص8 )
عمر مبارك امام در اين سال 218ه.ق بيست و سه سال بود و اين دومين سفر حضرت به بغداد بود. حضرت كه در سفر نخست به دستور مامون به بغداد فرا خوانده شده بوددر واكنش به پرسش اسماعيل بن مهران كه عرض كرد :
اي مولاي من ، اكنون كه مدينه را ترك مي كني براي شما نگرانم. تكليف چيست وامام بعد از تو كيست ؟
امام جواد(ع) با لبخندي معنا دار فرمود:» ليس حيث طننت في هذه السنه «، آنچه را كه تو گمان مي كني (براي آن نگراني ) در اين سال واقع نمي شود .
امام در سفر دوم خود و احضار وي از سوي معتصم ، در پاسخ به پرسش اسماعيل بن مهران كه عرض كرد: اي مولاي من، جانم به قربانت، مدينه را ترك مي كني، تكليف ما بعد از تو چه خواهد بود ؟
امام فرمود: » الامر من بعدي الي ابني علي » امر امامت و پيشواي بعد از من برعهده فرزندم علي (ع) است.(الارشاد ص328 ، بحار الانوار ج50 ص118 )
تاريخ به نقش چند نفر در به شهادت رساندن امام جواد(ع) اشاره مي كند كه آنان عبارتند از : معتصم عباسي، جعفر بن مامون برادر معتصم ، ام الفضل فرزند مامون و همسر امام جواد(ع) يحيي بن اكثم و احمد بن داود دو قاضي مشهور دربار.
بي شك نقش تحريك كننده فكري و فرهنگي را افرادي چون يحيي بن اكثم و احمد بن ابي داود كه در دوران مامون در مناظرات از حضرت شكست خورده بودند ،مهيا ساخته بودند. نقش جعفر بن مامون در شهادت حضرت نقش تحريك عواطف خواهرش كه فرزندي از حضرت نداشت و مورد كم توجهي حضرت قرار مي گرفت بود و معتصم را مي توان دستور دهنده قتل ، و ام الفضل را مجري آن بر شمرد.

آغاز توطئه

پس از شكست ابي داود قاضي مشهور دربار عباسي در خصوص اجراي حد سارق ، روح انتقامجويي و كينه از حضرت (ع) كه ناشي از دست رفتن جايگاه علمي خود در نزد خليفه دربار و مردم بود ، ابي داود را بر آن داشت كه معتصم تاثيرپذير را نسبت به امام جواد (ع) بدبين نمايد .
زرقان دوست نزديك و صميمي » احمد بن داود » مي گويد: …. » ابي داود براي من نقل كرد پس از شكست از» ابي جعفر» به قدري ناراحت شدم كه آرزوي مرگ كردم، بدين جهت روز سوم ( جلسه بحث ) نزد معتصم رفتم و گفتم : خير خواهي و نصيحت امير المومنين بر من واجب است كه اگر از آن سر باز زنم ناسپاسي كرده و سزايم آتش دوزخ است .
معتصم علتش را پرسيد ؟
به او گفتم : زماني كه امير الموُمنين فقهاءو علماء را در مجلسي گرد هم مي آورد تا به حل يك مسئله ديني دست يابد . و علما ء و فقها در مجلسي فتواي خود را اعلام مي كند در آن مجلس اعضاي خانواده ، وزراء ، فرماندهان ارتشي و … حضور دارند و مردم نيز در بيرون به اين نكته آگاهي مي يابند كه خليفه فتواي علماء و فقهاء را كنار گذارده و راُي و فتواي كسي را مي پذيرد كه گروهي از امت به امامت وي معتقدند و وي را برتر و دانشمند تر از ديگران قلمداد مي كنند ؟ 
تكليف حكومت و علماي دربار چه مي شود ؟
چه حيثيتي براي آنان باقي مي ماند ؟ آيا چنين كاري زمينه انحراف افكار عمومي از خلافت و تمايل و توجه به ابي جعفر (ع) را مهيا نمي كند ؟
معتصم با شنيدن سخنانم رنگ چهره اش تغيير كرد و گفت :
جزاك الله عن نصيحتك خيرا .. خداوند به تو جزاي خير دهد بخاطر نصيحت خير خواهانه ات .
چهار روز پس از اين جلسه مناظره امام جواد (ع) به دست ام الفضل به شهادت رسيد .
تاريخ نويسان نحوه شهادت حضرت را به سه گونه مختلف روايت كرده اند .

 

 

روايت نخست: 
معتصم به يكي از وزيران خود دستور داد تا امام جواد(ع) را براي صرف ناهار به خانه خويش دعوت و آن حضرت (ع) را مسموم نمايد .
معتصم تاُكيد كرد كه اگر امام جواد(ع) از پذيرش دعوت امتناع كرد به وي بگويند كه مجلس خصوصي است !
اين وزير ، امام جواد (ع) را براي خوردن نهار به خانه خويش دعوت كرد كه با اكراه و امتناع حضرت روبرو شد .
وزير با اصرار و تاُكيد فراوان و بيان اين مطلب كه : بسيار دوست دارم كه حضرت پاي خود را بر فرش منزل من بگذارد و خانه ام به قدوم وي تبرك يابد و دوست دارم يكي از وزيران نيز تو را زيارت و ملاقات كند ، حضرت را مجبور به پذيرش دعوت كرد .
امام بر سفره نهار با خوردن اولين لقمه احساس مسوميت كرد . از اينرو خواستار مركب خود براي رفتن از منزل شد . حضرت پس از خوردن آن لقمه در برابر اصرار وزير در خانه او فرمودند :
«خروجي من دارك خير لك «، در منزل تو نباشم براي تو بهتر است. امام جواد (ع) با همان حال مسموميت منزل را ترك كرد و آن روز و آن شب بر اثر مسموميت و ناتواني درد كشيد و سپس بيست ساعت پس از خوردن آن لقمه به شهادت رسيد .       

 

 

 

 

روايت دوم : 
ابن شهر آشوب روايت مي كند : پس از دعوت اجباري معتصم از امام جواد (ع) و استقبال ظاهري از آن حضرت (ع) ، معتصم «اشناس» فرمانده ترك سپاه خود را ، با هدايايي به نزد امام جواد (ع) و ام الفضل فرستاد .
وي ماُموريت داشت تا » شربت ريواس » ترش مزه اي را كه به همراه خويش داشت به حضرت بخوراند . اشناس پس از دادن هدايا و خوشامدگويي به امام جواد (ع) گفت : اين شربت خوش طعمي است كه با يخ خنك شده است و خليفه ، احمد بن ابي داود ، سعيد بن خضيب و بسياري از سر شناسان دربار نيز آن را نوشيده اند . خليفه دستور داده است تا اين شربت خنك را الآن ميل نمايي !
امام جواد (ع) شربت را گرفت و فرمود: اشكالي ندارد، شب آن را مي خورم ولي اشناس گفت : هم اكنون شربت خنك است و اگر بماند يخ آن آب مي شود و خاصيت خود را از دست مي دهد ، اكنون بايد ميل كني .
امام جواد (ع) با اطلاع از نقشه وي در حال اجبارآن را نوشيد. 

مناقب ال ابي طالب ج4 ص379 ، بحار الانوار ج 50 ص 8



روايت سوم:
پس از به خلافت رسيدن ابواسحاق محمد بن هارون معروف به معتصم عباسي ، وي براي به شهادت رساندن ابي جعفر (ع) نقشه ها و حيله ها مي كشيد تا اينكه به ام الفضل ، دختر هارون و همسر امام جواد (ع) دستور داد تا حضرت را مسموم نموده و به شهادت رساند .
معتصم كه از احساسات زنانه ام الفضل خبر داشت و مي دانست وي ازامام جواد (ع) راضي نيست و امام جواد (ع) همسر ديگر خود «ام الحسن » را كه براي وي فرزند پسري بدنيا آورده است برام الفضل كه نازاست ترجيح مي داد، بهترين فرد براي به شهادت رساندن حضرت ديد.
ام الفضل همسر بي وفاي حضرت (ع) به دستور عمويش معتصم تن در داد .
از آنجا كه معتصم و جعفر مي دانستند كه امام (ع) انگور را بسيار دوست دارد زهري را در «انگور رزاقي » تزريق كردند و ام الفضل نيز نوزده دانه انگور به امام جواد (ع) خورانيد .
همين كه امام انگور مسموم را خورد، ام الفضل سخت اندوهگين و پريشان شد و شروع به بلند گريستن كرد .
امام جواد(ع) متوجه حركت خائنانه وي گرديد. رو به ام الفضل كرد و گفت چرا گريه مي كني ؟ به خدا سوگند خداوند تو را به زخمي لاعلاج مبتلا خواهد كرد و گرفتار بلايي خواهي شد كه توان بازگو كردن آن را براي كسي نداري .

بحار الانوار ج 50 ص 17

سال شهادت

ابن ابي ثلج بغدادي متوفاي 325 هجري در تاريخ ائمه ، محمد بن يعقوب كليني متوفاي 328 هجري در اصول كافي ، شيخ مفيد متوفاي 413هجري در الارشاد ، طبرسي امامي متوفاي قرن پنجم در دلائل الامامة ، علامه مجلسي متوفاي 1111 در بحار الانوار، محدث قمي متوفاي 1359 هجري . در منتهي الامال سال شهادت حضرت را 220 هجري مي دانند .

روز شهادت

ابن ابي ثلج بغدادي و محمد بن يعقوب كليني روز شهادت حضرت را سه شنبه ششم ذيقعده سال 220هجري قمري  و محمد بن حرير بن رستم طبري سه شنبه پنجم ذيحجه سال 220 هجري دو ساعت پس از بالا آمدن آفتاب را روز شهادت حضرت خوانده اند .

علامه مجلسي ، شيخ عباس قمي ، سيد محمد كاظم قزويني آخر ماه ذيقعده سال  220هجري  را روز شهادت امام جواد بر مي شمارند

مكان شهادت

همه محدثان و مورخان بالاتفاق مكان شهادت حضرت امام جواد (ع) را بغداد مي دانند .

سر نوشت قاتلان

پيشتر حضرت رضا (ع) درباره قاتلان امام جواد (ع) فرموده بود :
«فرزند من از روي خشم و غضب كشته مي شود و اهل آسمانها بر او مي گريند. خداوند بر دشمن ستمگر او غضب مي كند و در مدت كوتاهي آنانرا به عذاب دردناك مبتلا مي سازد «.
پيشگويي حضرت رضا (ع) عملي شد و جعفر بن ماُمون كه تحريك كننده خواهرش ام الفضل بود در همان روزهاي پس از شهادت امام جواد (ع) در چاهي افتاد و بر اثر ضربه اي كه بر سرش خورد دچار جنون گرديد و بقيه عمرش را با ديوانگي و جنون به سر برد .
معتصم عباسي كه دستور قتل حضرت را صادر كرد بيش از شش سال ديگر حكومتش دوام نيافت .
اما سر نوشت ام الفضل سر نوشت دردناكي بود كه حضرت امام جواد (ع) قبل از شهادت براي او ترسيم كرده بود ، دچار شدن به بيماري كه وي از گفتنش نيز اكراه داشت .
ام الفضل دچار بيماري داخلي و زنانگي شد كه توان بازگو كردن براي ديگران را نداشت. وي تمام دارايي هاي خويش را خرج درمان خود كرد اما معالجه نشد و در كمال فقر و تنگدستي جان خود را از دست داد .

چقدر از این مورد دیدید؟

گویند که با تیغ نباید زد ریـش

با ریش تمام خلق را تیغ زنند

(دوستی و محبت اهل بیت (ع) از دیدگاه علی (ع

ضرورت دوستی خاندان رسالت

عشق به اهل بیت علیهم السلام زمینه ساز عشق به خداوند است و دوست داشتن اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله مهر ورزیدن به ارزش های والای الهی می باشد.

رسیدن به قله رفیع کمالات معنوی و انسانی بدون دوستی اولیاء الهی ممکن نیست و پذیرش اعمال و زحمات یک مسلمان در گرو محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام می باشد. امام علی علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کنند:

«لا تزول قدما عبد یوم القیامة حتی یسال عن اربع … و عن حبنا اهل البیت; (1)

در روز قیامت هیچ بنده ای قدم برنمی دارد مگر اینکه از چهار چیز سؤال می شود … [که چهارمین سؤال ]از دوستی ما اهل یت خواهد بود.»

براین اساس تقرب به خداوند و رسیدن به سعادت دنیا و آخرت با عشق و دوستی آل پیامبر صلی الله علیه و آله عجین شده است.

مولوی می گوید:

هر که خواهد همنشینی با خدا

او نشیند در کنار اولیاء

مهرورزی به دیگران یک نیاز محبت اهل بیت علیهم السلام از دیدگاه علی علیه السلام

فطری است، اما چه زیباست که انسان در بذل محبت، خوبان و برترین ها را برگزیند و اهل بیت علیهم السلام مظهر خوبی ها و کمالاتند، چنانکه علی علیه السلام فرمود:

«هیچ کس را در کمالات و صفات زیبای انسانی با آل محمد صلی الله علیه و آله نمی شود مقایسه کرد، دیگران که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند، هیچ گاه با آنان برابر نخواهند بود.»

عواطف پاک و اظهار عشق و علاقه نسبت به معصومین علیهم السلام و خاندان پاک پیامبر صلی الله علیه و آله عامل ثبات قدم در راه دین و دینداری است و عشق و محبت خالصانه به اهل بیت علیهم السلام انسان را در برابر گناه و فساد بیمه می کند.

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد

بهترین نوع ارتباط با پیشوایان معصوم علیهم السلام همان محبت و مودت می باشد که یک رابطه قلبی و درونی است و خداوند متعال هم در قرآن کریم به چنین ارتباطی دعوت کرده و می فرماید «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی »; (2) «بگو: من بر انجام امر رسالت، از شما مزدی نمی خواهم مگر دوستی و محبت درباره نزدیکانم.»

در زیارت امین الله نیز می خوانیم: «خداوندا! دل و جان مرا شیفته اولیای برگزیده ات قرار ده و مرا در زمین و آسمانت محبوب گردان.» (3)

هر قدر محبت و دلباختگی و ارتباط قلبی با ائمه اطهار علیهم السلام بیشتر باشد، تبعیت و همرنگی و همراهی و همدلی با آن ها نیز بیشتر خواهد شد. نقش عشق و محبت در ایجاد همسانی، همفکری و همراهی و هم سویی بسیار مهم است و مردم پیوسته از چهره های محبوبشان الگو و سرمشق می گیرند. ایمان عاطفی به رهبری حتی در اطاعت سیاسی و اجتماعی هم تاثیر می گذارد و زمینه ساز تبعیتی عاشقانه می شود نه یک اطاعت رسمی و تشریفاتی. در این صورت میان «شناخت »، «عشق » و «پیروی » رابطه ای مستحکم به وجود می آید، زیرا معرفت محبت می آورد و محبت «ولایت و تبعیت.» (4)

عشق به اهل بیت علیهم السلام در دیدگاه علی علیه السلام از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آن حضرت در فرصت های مختلف، درجات، زمینه ها، نشانه ها، آثار و برکات، آفات و موانع و بالاخره شیوه های ایجاد محبت اهل بیت علیهم السلام را بیان فرموده است. در این جا به طور فشرده به گزیده ای از آن گفتارها می پردازیم.

درجات دوستی

عشق ورزیدن به معشوق، بستگی به میزان شناخت عاشق ازکمالات و زیبایی های او دارد و هر کس براساس معرفت خویش به محبوب ارادت می ورزد. اگر آشنایی ضعیفی داشته باشد بی تردید رابطه قلبی او هم در درجات پایین خواهد بود و هر قدر معرفت او به کمالات و فضائل محبوب خود بیشتر باشد ارادت قلبی، عشق و علاقه و در نتیجه خضوع و خشوع و تسلیم در برابر محبوب بیشتر و ریشه دارتر خواهد بود و ثمره متقابل این محبت نیز به نسبت عشق و علاقه و خضوع و تسلیم است.

امام علی علیه السلام در رابطه با درجات گوناگون دلباختگان اهل بیت علیهم السلام و نتیجه آن می فرماید: «من احبنا بقلبه و اعاننا بلسانه و قاتل معنا بیده فهو معنا فی الجنة فی درجتنا، و من احبنا بقلبه و اعاننا بلسانه و لم یقاتل معنا اعداءنا فهو اسفل من ذلک بدرجة و من احبنا بقلبه و لم یعنا بلسانه و لا بیده فهو فی الجنة; (5) هر کس ما را در دل دوست داشته باشد و با زبانش یاری کند و با دستش به دفاع از ما برخیزد (یعنی با تمام وجود دلباخته ما باشد)، در بهشت هم درجه و همنشین ما خواهد بود و هر که ما را با دل دوست بدارد و با زبان یاری کند و همراه ما با دشمنانمان نجنگد، یک درجه پایین تر خواهد بود و هر که با قلبش ما را دوست دارد ولی با زبان و دست به یاری ما نشتابد، در بهشت خواهد بود.»

زمینه های عشق به اهل بیت علیهم السلام

پیوند دادن نوزادان با خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و عجین کردن وجود آنان با عوامل عشق اهل بیت علیهم السلام و هموار کردن زمینه این محبت، تاثیر زیادی در شکل گیری وجود آنان داشته و آنان را در زندگی آینده خویش با آل محمد صلی الله علیه و آله مرتبط ساخته و از دل دادگان آن خاندان خواهد ساخت. امام علی علیه السلام می فرماید: «اما ان اهل الکوفة لو حنکوا اولادهم بماء الفرات لکانوا شیعة لنا; (6) بدانید که اگر مردم کوفه، کام نوزادان خویش را با آب فرات برداشته بودند، آن ها شیعه ما می شدند.»

بدیهی است که آب فرات خصوصیتی برای مردم کوفه ندارد و تمام اهل عالم را شامل می شود چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «من گمان نمی کنم کام نوزادی را با آب فرات برداشته باشند ولی او عاشق ما اهل بیت نباشد.» (7)

البته راه های مختلفی برای زمینه سازی دوستی اهل بیت علیهم السلام در سیره و سخن معصومین علیهم السلام و به ویژه مولای متقیان وجود دارد که مجال مفصل تری می طلبد، همچون نامگذاری کودک با نام های اهل بیت علیهم السلام، بردن به زیارت ومجالس آن بزرگواران، دقت در غذای کودکان، ذکر فضائل و آشنایی فرزندان با مقام اهل بیت علیهم السلام، ارتباط دادن خاطرات خوش زندگی با خاندان رسالت صلی الله علیه و آله و سایر مواردی که می توانیم به وسیله آن ها خود و فرزندانمان را در مسیر ارادتمندان آل پیامبر و شیفتگان حضرات معصومین علیهم السلام قرار دهیم.

نشانه های محبت و دوستی اهل بیت علیهم السلام

علاقه به یک چیزی و محبت داشتن به آن، علائم و نشانه هایی دارد و بدون آن انسان نمی تواند به حقیقت ادعای دوستی کسی پی ببرد و حتی گاهی ممکن است انسان در حقیقی بودن ادعای دوستی، دچار تردید و اشتباه شود.

برخی از این نشانه ها با توجه به سخنان امام علی علیه السلام عبارتند از:

1 – محبت توام با عمل و تقوا

دوست داشتن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تقوای الهی و دلی پاک می خواهد. شیدای اهل بیت علیهم السلام باید دوستی خویش را در عمل نشان دهد وگرنه علاقه ظاهری نمی تواند چندان تاثیری در زندگی انسان داشته باشد.

علی علیه السلام می فرماید: «من احبنا فلیعمل بعملنا و لیتجلبب الورع; (8) هر که ما را دوست دارد باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزگاری را جامه و پوشش خود قرار دهد.»

ورع و تقوی و دوری از گناه باید سرلوحه زندگی محبان اهل بیت علیهم السلام باشد تا بتوانند عشق پاکان را در دل خود جای دهند و گرنه دلی پر از شوق گناه را چطور می توان جایگاه و ظرف محبت اولیاء الهی قرار داد. شیفتگان اهل بیت علیهم السلام باید همیشه چنین زمزمه کنند:

دل جایگاه عشق تو باشد نه غیرتو

این خانه خداست به شیطان نمی دهم

2 – عشق به دوستان اهل بیت علیهم السلام

کسی که آل پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست داشته باشد لزوما دوستان آنان را هم باید دوست بدارد. و این یکی دیگر از نشانه های شیفتگان اهل بیت علیهم السلام است. امیرمؤمنان علیه السلام در این رابطه می فرماید:

«هر کس می خواهد بداند که آیا عاشق حقیقی اهل بیت علیهم السلام است یا نه، به قلب خویش رجوع نماید، اگر در دلش محبت دوستان ما هست پس او دشمن ما نیست; دوست ماست، ولی اگر یکی از دوستان ما را در دلش دشمن می دارد، او دوستدار حقیقی ما نیست.» 

(9)

همچنین روزی شخصی به حضور علی علیه السلام آمده و عرضه داشت:

یا امیرالمؤمنین! من تو را دوست می دارم و به فلانی هم علاقمندم. و در آن حال نام یکی از دشمنان آن حضرت را برد. حضرت به

 او فرمود: «یا کور باش یا بینا

(10)

ولایت و محبت ائمه معصومین علیهم السلام را نمی شود با دوستی های دیگر مخلوط نمود; یعنی هم دل در گرو عشق آنان نهاد و هم دلبسته مخالفان آن ها شد، و به عبارتی دیگر با یک دل نمی توان دو دلبر داشت.

خلوت دل نیست جای صحبت اغیار

دیو چو بیرون رود فرشته درآید

در زیارت جامعه کبیره می گوئیم: «فمعکم معکم لا مع عدوکم …; [ای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله!] من با شما هستم، با شما هستم، نه با دشمن شما … .» (11)

و در حدیث دیگری امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «من احب الله احب النبی و من احب النبی احبنا و من احبنا احب شیعتنا; (12) هر کس خداوند را دوست دارد پیامبرش را دوست خواهد داشت، و هر کس پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست بدارد ما را وست خواهد داشت و هر کس ما را دوست بدارد شیعیان ما را دوست می دارد».

3 – کتمان محبت در نزد نامحرمان

بعضی افراد نه تنها قابلیت و استعداد محبت اهل بیت علیهم السلام را ندارند بلکه طاقت تحمل شنیدن مدح و ثنای آل پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز ندارند. این خفاش صفتان که از دیدن نور حقیقت کورند از آن جا که از شنیدن فضایل و مناقب اهل بیت علیهم السلام گریزانند، از روی کینه و حسد موجب آزار و اذیت دوستان اهل بیت علیهم السلام می شوند و زمینه تحقیر آنان را فراهم می سازند.

گرچه باید گفت:

شبپره گر وصل آفتاب نخواهد

رونق بازار آفتاب نکاهد

امیرمؤمنان علیه السلام از ابراز محبت در نزد چنین افرادی منع کرده و فرمودند: «ما را در پیش دشمنانمان مدح نکنید و در نزد نااهلان به ما اظهار علاقه ننمایید، زیرا آنان این عشق مقدس شما را برنمی تابند و موجب تحقیر و اذیت شما می شوند.

» (13)

4 – آمادگی برای محرومیت ها

ولایت اهل بیت و دلباختگی به این خاندان بدون آمادگی برای رنج و محنت ها و با گریختن از انواع محرومیت ها امکان پذیر نخواهد بود، زیرا:

نازپرورده تنعم نبرد راه بدوست

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

حقیقی بودن علاقه درونی شخص، هنگامی نمایان می شود که فرد مورد امتحان قرار گیرد و حوادثی تلخ و ناراحت کننده در زندگی انسان رخ نماید، آن گاه است که دوستان حقیقی از دوستان مجازی جدا می گردند و گرنه در هنگام راحتی و آسایش هر کسی می تواند ادعای دوستی اهل بیت علیهم السلام را داشته باشد. آری راه عشق، راهی بس دشوار و رنج آور و بلاخیز است. عاشق صادق هرگز از رنج و بلای در راه دوست نمی ترسد بلکه با شوق و رغبت به استقبال آن می شتابد. امام علی علیه السلام می فرماید: «من تولانا فلیلبس للمحن اهابا; (14) هر کس ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست بدارد باید برای محنت ها پوستی دیگر بپوشد.» کنایه از اینکه آماده انواع بلاها و مشکلات باشد.

هر که در این بزم مقربتر است

جام بلا بیشترش می دهند

جان نثاری و فداکاری با تمام وجود از علامت های عشاق حقیقی اهل بیت علیهم السلام است و آنان رنج ها و بلاهایی در طریق عشق به اهل بیت علیهم السلام با کمال میل، همچون لذت بخش ترین جرعه ها سر می کشند.

عاشق صادق برای اینکه با معشوق خود همنشین شود باید هستی خویش را در اختیار محبوب بگذارد و خود را از تمام محبت ها و تعلقات دیگر رها سازد. به گفته حافظ:

بحری است بحر عشق که هیچش کناره نیست

آنجا جز آنکه جان بسپارند، چاره نیست

باید در راه ولایت و محبت اهل بیت سختی ها و رنج ها را تحمل کرد و دم بر نیاورد و باید خون دل خورد و هیچ نگفت و این یکی از بارزترین نشانه های مهم شیفتگان اهل بیت علیهم السلام می باشد. امیرمؤمنان علیه السلام در سخنی دیگر فرمود: «من احبنا اهل البیت فلیستعد للفقر جلبابا; (15) هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد پس باید فقر و محرومیت ها را چونان لباس رویین بپذیرد.»

حتی در کلمات مولای متقیان نکاتی دیده می شود که آن حضرت عشق به اهل بیت علیهم السلام به ویژه دوستی خودش را برای اکثر مردم غیر قابل تحمل می داند و می فرماید: «لو احبنی جبل لتهافت; اگر کوهی مرا دوست بدارد درهم فرو می ریزد.» یعنی محرومیت ها و مشکلات و بلاها به سرعت به سراغ او می آید و این سرنوشت در انتظار تمام پرهیزکاران و برگزیدگان و یاران حقیقی اهل بیت علیه السلام است. (16)

5 – برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام

یکی دیگر از نشانه های عشق حقیقی، دوری جستن از مخالفین و دشمنان عترت پیامبر صلی الله علیه و آله است. دوستدار حقیقی اهل بیت علیهم السلام باید از دشمنان آنان تبری جوید و محبت خویش را برای خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله خالص و بی آلایش سازد و در سخنان معصومین علیهم السلام فراوان دیده می شود که فرموده اند:

«.دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما خاندان را می کند ولی از دشمنان ما برائت نمی جوید»

 (17)

عاشق اهل بیت علیهم السلام هیچ گاه در کنار تولی، تبری را فراموش نمی کند و اساسا بدون تبری از دشمنان، مودت و محبت معنی ندارد.

کفر و ایمان قرین یکدگرند

هر که را کفر نیست، ایمان نیست

امیرمؤمنان علی علیه السلام در سخنی زیبا به این نشانه دوستداران اهل بیت علیهم السلام اشاره کرده و می فرماید:

دوستی ما و دوستی دشمنان ما در وجود یک انسان جمع نمی شود، چون خداوند برای انسان دو قلب قرار نداده که با یکی این را دوست بدارد و با دیگری آن را دشمن بدارد. دوستدار ما باید عشق و علاقه خود را برای ما خالص بگرداند همانطوری که طلا در داخل آتش خالص و تمام عیار می گردد. بنابراین هر کسی می خواهد بداند که دوست واقعی ما هست یا نه، قلب خود را مورد آزمایش قرار دهد. اگر در دل او همراه محبت ما، محبت دشمن ما هم باشد او از ما نیست و ما هم از او نیستیم» 

(18)

آثار و برکات دوستی اهل بیت علیهم السلام

آن چنان که از سخنان پیشوایان معصوم علیهم السلام استفاده می شود، هر کار نیک و بدی در دنیا و آخرت آثار و نتایجی دارد; یعنی کارهای نیک، برکات و درجاتی را به همراه داشته و کارهای بد موجب سقوط انسان و رسیدن به درکاتی در دو عالم می باشد. در این میان دوستی و دشمنی اهل بیت علیهم السلام نیز از محدوده این قاعده کلی بیرون نیست; یعنی عشق و دوستی عترت پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان یک صفت ارزشمند موجب برکات و درجات و منزلت افراد است و در مقابل دشمنی و مخالفت با آنان هلاکت و شقاوت ابدی در پی خواهد داشت. در این قسمت با بهره گیری از سخنان امیرمؤمنان علیه السلام به برخی از آثار و برکات عشق به اهل بیت علیهم السلام می پردازیم:

1 – حشر با اهل بیت علیهم السلام در روز قیامت

علی علیه السلام فرمود: «من احبنا کان معنا یوم القیامة و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه; (19) هر که ما را دوست بدارد، در روز قیامت با ما خواهد بود و اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد، خداوند او را با آن محشور خواهد کرد.»

2 – بالاترین درجات بهشت

آن بزرگوار فرمود: «ان اهل الجنة ینظرون الی منازل شیعتنا کما ینظر الانسان الی الکواکب; (20) اهل بهشت به منازل شیعیان ما (در بالاترین درجات آن) نگاه می کنند همانطوری که انسان به ستارگان می نگرد.»

3 – وصول به زیباترین نیکی ها

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «احسن الحسنات حبنا و اسوء السیئات بغضنا; (21) زیباترین نیکی ها دوستی و زشت ترین بدی ها مخالفت و دشمنی با ما است.»

4 – رسیدن به مقام شهید

حضرت علی علیه السلام فرمود: «والمیت من شیعتنا صدیق شهید; صدق بامرنا و احب فینا و ابغض فینا یرید بذلک الله عز و جل; (22) میت شیعه ما صدیق و شهید است چون که امر ما را تصدیق نموده و به خاطر ما دوستی و دشمنی نموده است و از این کار خود، خدای عز و جل را اراده کرده است.»

5 – چشم روشنی در هنگام مرگ

روزی حارث همدانی به حضور علی علیه السلام آمد. امام علیه السلام از علت آمدن او جویا شد. او گفت: عشق و علاقه به شما مرا به اینجا کشانیده است. حضرت در تایید سخن او فرمود: «به خدا همین طور است. هیچ انگیزه ای جز محبت ما تو را به اینجا نیاورده است.» آن گاه علی علیه السلام به عنوان تشکر از اظهار علاقه این دوست صمیمی خویش، به او فرمود: «بدان که هیچ بنده ای از دوستان ما نمی میرد مگر اینکه در هنگام مردن، مرا آن طوری که دوست دارد می بیند و همچنین از دشمنان و مخالفین ما هم کسی نمی میرد تا اینکه در هنگام مرگ، در حالی که دلش نمی خواهد، مرا می بیند و شرمنده می شود.» 

(23)

ای که گفتی فمن یمت یرنی

جان فدای کلام دل جویت

کاش روزی هزار مرتبه من

مردمی تا بدیدمی رویت

6 – دادرسی در سخت ترین لحظات

علی علیه السلام در حدیث دیگر به حارث فرمود: «لینفعک حبنا عند ثلاث: عند نزول ملک الموت و عند مسالتک فی قبرک و عند موقفک بین یدی الله; (24) [ ای حارث!] دوستی و محبت ما اهل بیت در سه جای مهم و سرنوشت ساز برای تو سود خواهد داد: هنگام نازل شدن فرشته مرگ و موقعی که در قبر مورد سؤال و بازخواست قرار می گیری و زمانی که در روز قیامت در مقابل پروردگار ایستاده باشی.»

7 – قبولی کارهای نیک

اگر انسان تمام کارهای خیر و اعمال نیک را انجام داده، واجبات الهی را به جای آورد، اما از اهل بیت و ولایت و محبت آنان دور باشد، هیچ یک از اعمال و نیکی های او ثمره ای نخواهد داشت.

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «هر کس ما اهل بیت را دوست داشته باشد، ایمان او مفید بوده و اعمالش مورد پذیرش قرار خواهد گرفت، اما اگر کسی محبت ما اهل بیت را در دل نداشته باشد از ایمان خویش بی بهره بوده و کارهای نیک و اعمال دینی او مقبول نخواهد بود، گرچه روزها روزه گرفته و شب ها به عبادت بپرازد.» (25) و در کلام دیگری آن بزرگوار به قنبر فرمود: «ای قنبر! به خدا قسم کسی که در دل یقین به ولایت ما خانواده داشته باشد برای او از عبادت هزار سال بهتر است، اگر بنده ای هزار سال خدا را عبادت کند خداوند عبادت او را نخواهد پذیرفت تا اینکه ولایت ما اهل بیت را قبول داشته باشد.» آنگاه حضرت با تاکید بر اهمیت موضوع ادامه می دهد: «اگر بنده ای هزار سال خداوند را عبادت کند و اعمال نیک هفتاد و دو پیامبر را هم به جا آورد، خداوند از او نخواهد پذیرفت تا اینکه ولایت ما را بپذیرد و گرنه خداوند او را به صورت به جهنم خواهد انداخت» 

(26)

آفات محبت

ممکن است انسان در اثر نادانی یا غلبه احساسات و یا پیروی از هوای نفس در عشق ورزیدن به اهل بیت علیهم السلام دچار افراط و تفریط گردد و در نتیجه علاوه بر اینکه از کار خویش هیچ بهره ای نمی برد، دچار زیان و هلاکت ابدی می گردد. مولای متقیان به این آفات بنیان برانداز اشاره کرده و در نهج البلاغه در مورد افرادی که در دوستی و محبت آن حضرت دچار انحراف می گردند می فرماید: «سیهلک فی صنفان: محب مفرط یذهب به الحب الی غیر الحق و مبغض مفرط یذهب به البغض الی غیر الحق و خیر الناس فی حالا النمط الاوسط فالزموه; (27) دو گروه نسبت به من هلاک می گردند: کسی که در دوستی من افراط کند و شدت عشق و علاقه او را به انحراف از حق دچار نماید و کسی که در اثر شدت دشمنی با من به سوی باطل رود. بهترین مردم نسبت به من کسانی هستند که راه اعتدال را بپیمایند، از آن ها جدا نشوید.»

همچنین آن بزرگوار عده ای را که در مورد اهل بیت علیهم السلام غلو می کردند; یعنی در مدح و ستایش و بیان فضائل و مناقب آنان افراط نموده و مقام الوهیت را به آن بزرگواران نسبت می دادند برحذر داشته و مرز ابراز محبت را بیان می کند: «ایاکم و الغلو فینا، قولوا: انا عبید مربوبون و قولوا فی فضلنا ما شئتم; (28) از غلو در محبت ما بپرهیزید و اعتقاد داشته باشید که ما مخلوق و پرورده خداییم و آنگاه از فضایل ما هرچه دوست دارید بگویید.»

البته پدیده افراط گرایی در تاریخ اسلام یک عقیده خطرناکی بود و عده ای را هم به گمراهی و ضلالت کشانید. این اعتقاد فاسد در مورد شخص امام علی علیه السلام بیشتر بود، برای همین آن حضرت برای آگاهی بیشتر دوستان خویش با یک مثال، حقیقت مطلب را بیان می کند و می فرماید: «مثل من در میان این امت همچون عیسی بن مریم علیهما السلام است، گروهی او را دوست داشتند و در محبت آن حضرت افراط نمودند و در نتیجه هلاک شدند و عده ای هم به وسیله دشمنی با آن حضرت به بیراهه رفته و نابود شدند» 

(29)

موانع محبت اهل بیت علیهم السلام

هر کسی نمی تواند دوستدار اهل بیت باشد، باید عشاق آل محمد صلی الله علیه و آله از آلودگی ها مبرا باشند و استعداد این هدیه الهی را در وجود خویش داشته باشند، با وجود موانع، مسلما دوستی اهل بیت علیهم السلام به دل نخواهد چسبید و حلاوت و لذت این عشق مقدس و هدیه آسمانی را درک نخواهد کرد. به قول مولوی:

این محبت از محبت ها جداست

عشق محبوب خدا عشق خداست

براین اساس جایگیر شدن دوستی اهل بیت علیهم السلام در دل های انسان ها، نیاز به زدودن و رفع موانع دارد. این موانع عبارتند از:

الف) تولد از حرام

امام علی علیه السلام در ضمن سخنانی به نوف بکالی فرمود: «کذب من زعم انه ولد من حلال و هو یبغضنی و یبغض الائمة من ولدی; (30) ای نوف! دروغ می گوید کسی که خودش را حلال زاده می پندارد اما من و پیشوایان بعد از من را که از نسل من هستند، دشمن خود می داند.» بنابراین کسی که از حرام متولد شده باشد نمی تواند دوستدار حقیقی اهل بیت علیهم السلام باشد، زیرا پلیدی با خوبی و زشتی با زیبایی همگون نیستند و از این جا روشن می شود که عشق و علاقه به عترت پیامبر صلی الله علیه و آله، یکی از نشانه های حلال زاده بودن انسان نیز هست، چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «من وجد برد حبنا علی قلبه فلیکثر الدعاء لامه فانها لم تخن اباه; هر کس در دل خویش لذت دوستی ما اهل بیت علیهم السلام را احساس کند، به مادرش زیاد دعا کند، چرا که به پدرش خیانت نکرده است.» 

(31)

ب) صفات زشت و غیر اخلاقی

روزی مردی به علی علیه السلام عرض کرد: خداوند مرا فدای شما گرداند، من به شما خانواده خیلی علاقه دارم و آن حضرت را بسیار ستود، حضرت به او فرمود: «دروغ می گویی، مارا چند دسته دوست ندارند; انسان های بی غیرت و ناموس فروش، مردانی که حالات زنانه از خود بروز می دهند، متولدین از حرام و کسانی که مادرشان در ایام عادت به آن ها باردار شده است.»

راوی حدیث می گوید: مدتی گذشت تا اینکه جنگ صفین پیش آمد، همان مرد به همراه لشکریان معاویه در جنگ صفین به هلاکت رسید و راستی گفتار امام علی علیه السلام روشن شد.

اصولا این که مومن نمی تواند بدون عشق و محبت اهل بیت علیهم السلام زندگی کند و در مقابل، انسان های منحرف و گمراه و منافق هم نمی توانند آل الله علیهم السلام را از ته دل دوست داشته باشند، یک حقیقت تردیدناپذیر است و کلام زیبای علی علیه السلام در ذیل روایت اصبغ نباته، این حقیقت را واضح تر می نماید. او می گوید: در مسجد کوفه و در محضر امیرمؤمنان علی علیه السلام بودم که غلام سیاهی را به اتهام سرقت به محضر آن حضرت آوردند. بعد از سه بار اقرار وی به دزدی و اثبات آن در نزد علی علیه السلام، امام دستور داد تا دست راست او را قطع کنند. آن غلام با دست چپ، دست بریده خویش را در حالی که خون از آن می ریخت، برداشته و از محضر امام بیرون رفت. در این موقع یکی از خوارج و دشمنان حضرت به نام «ابن کوا» خواست از فرصت استفاده کند و آن غلام را که از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بود به بدگویی بر علیه امام علی علیه السلام تحریک نماید، لذا به او گفت: «ای غلام دست تو را چه کسی قطع کرد؟!

او در جواب ابن کوا چنین گفت:

«قطع یمینی امام التقی، و ابن عم المصطفی شقیق النبی المجتبی، لیث الثری، غیث الوری، حتف العدی و مفتاح الندی و مصباح الدجی. قطع یمینی امام بدری احدی مکی مدنی ابطحی هاشمی قرشی; دست راستم را کسی برید که پیشوای متقیان و پسر عمو، برادر پیامبر صلی الله علیه و آله، شیر روی زمین، باران بیابان ها، کوبنده دشمنان و چراغ فروزان در تاریکی هاست. دست راستم را پیشوایی قطع کرد که قهرمان نبردهای بدر و احد بود. او سرور مکه و مدینه و ابطح است و از دودمان هاشم و قریش است. »

بعد از این مدح و ثنای زیبا، بلیغ و طولانی، راه خودش را گرفت و رفت. ابن کوا با شگفتی تمام خود را به محضر علی علیه السلام رسانده و گفت: یا اباالحسنین! تو دست آن غلام سیاه را قطع کردی و او در کوچه و بازار با زیباترین عبارات و بهترین کلمات تو را مدح و ثنا می گوید. امام دستور داد غلام را حاضر کنند. سپس از او پرسید: «ای غلام! من دست تو را بریدم و تو مرا مدح و ثنا می گویی؟!» او پاسخ داد: «یا امیرالمؤمنین! تو دست مرا به حکم خداوند و رسول او بریدی و به حق بریده ای و به واجب خدا و رسول عمل کرده ای! چگونه تو را نستایم؟»

امیرمؤمنان علیه السلام دست بریده او را گرفته و با عبای خود پوشانید و دو رکعت نماز خوانده و دعا کرد و بعد آن را بر جای خود قرار داد. آنگاه عبا را برداشت، دست غلام را به اذن الهی سالم یافتند.

آنگاه به عبدالله بن کوا روی کرده و فرمود: «یاابن الکوا، ان لنا محبین لو قطعنا الواحد منهم اربا اربا ما ازدادوا الا حبا و لنا مبغضین لو العقناهم العسل ما ازدادوا الا بغضا; (32)

ای ابن کوا! ما دوستانی داریم که اگر ایشان را قطعه قطعه کنیم جز بر دوستی و محبت آنان نسبت به ما نیفزاید و دشمنانی داریم که اگر عسل خالص در گلوی آن ها بریزیم جز بر دشمنی نسبت به ما نخواهد افزود.»

پی نوشت ها:

1) امالی مفید، ص 353.

2) شوری / 23.

3) وسائل الشیعه، ج 14، ص 395.

4) عشق برتر، ص 14 و 15.

5) بحارالانوار، ج 10، ص 107.

6) الکافی، ج 6، ص 389.

7) همان، ص 388.

8) بحارالانوار، ج 1، ص 92.

9) همان، ج 27، ص 53.

10) مستطرفات السرائر، ص 639.

11) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613.

12) تفسیر فرات کوفی، ص 128.

13) خصال، ج 2، ص 628.

14) غررالحکم با ترجمه آقا جمال، ش 9038.

15) نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 112.

16) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18، ص 275.

17) مستطرفات السرائر، ص 640.

18) تفسیر قمی، ج 2، ص 171 و 172.

19) امالی صدوق، ص 209، مجلس 37.

20) بحارالانوار، ج 8، ص 148.

21) غررالحکم با ترجمه آقا جمال، ج 2، ص 480.

22) تاویل الآیات الظاهرة، ص 642.

23) اعلام الدین دیلمی، ص 448.

24) همان، ص 461.

25) بصائر الدرجات، ص 364.

26) مستدرک، ج 1، ص 168.

27) نهج البلاغه، خطبه 127.

28) غررالحکم، ش 2740، بحارالانوار، ج 10، ص 92.

29) بحارالانوار، ج 35، ص 315.

30) امالی صدوق، ص 209.

31) بحار الانوار، ج 27، ص 147.

32) همان، ج 34، ص 267; التحصین ابن طاووس، ص 613.

گرد اورنده :: عبدالکریم پاک نیا

(امام علي (علیه السلام:

!عَجِبتُ لِمَنْ یَقنَطُ ومَعهُ الاستِغفارُ
در شگفتم از كسى كه آمرزش‌خواهى را دارد و با اين حال نوميد می‌شود

I am surprised at the one who despairs whilst he has [the ability to seek] forgiveness!

یا امام زمان

کجای شهر غریبی؟ کجای شهر جدایی؟

دراین خیال پنهان,تویی امید رهایی

نمانده نای محبت,نمانده آهی و نایی

نه جوششی نه خروشی,نمانده بانگ وصلایی

نه قصه گو نه قصه,نه گوش قصه شناسی

فقط سرای دورنگی,نه عاشقی نه وفایی

نمانده نای سرودن,برای بلبل تنها

نه شبنمی و نه باغی,نه سوزی و نه نوایی

تو نرگسی که جهان را,به عطر پاک محمد

بسازی ای که سراسر,امید آخر مـــایی

به آن زمان که غلامی,چو پادشه بنماید

به آن زمان که خدایی,بُود نشان خدایی

به حق منتظرانت,به اشک بی تو یتیمی

خدا کند که بیای!!خدا کند که بیایی!!

السّلام علیک یا صاحب الزّمان

…فقط دو دقیقه نگاه کنید

به بهانه ی سالروز بزرگداشت

حافظ

 

 

 

لینک به صفحه ی حمید رضا علیمی در فیس بوک

 کلیپ زیبای تفسیر شعر ازحمید رضا علیمیدر یوتیوب

 

 

 

110

مرتبه یا علی مدد

in the name of GOD

بسم الله الرحمن الرّحیم

این وبلاگ تحت نظر

صفحه ی مجمع جهانی دوستداران اهل بیت علیهم السّلام شروع به فعّالیت نموده

و امیدوار است دوستداران اهل بیت هم به یکدیگر تا فرج امام عصر (عج)بپیوندند

پیشین ورودی‌های دیرین

نوشته های پیشین

اکتبر 2011
د س چ پ ج ش ی
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
31