اختصاصی وبلاگ بچه شیعه : کربلایی حمید رضا علیمی(استقبال فاطمیه)

به صفحه ی حمید در فیسبوک بپیوندید

ویدیو زیبا از سیّد جواد ذاکر

به صفحه ی فیسبوک سید جواد ذاکر هم بپیوندید

اهمیت همسایه در حدیثی از پیامبر(ص) از زبان حضرت زهرا (س)

img/daneshnameh_up/7/78/window2.jpgحدیثی از حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیه دربارهء همسایه نقل شده است که اهمیت دوچندان حفظ حقوق همسایه را می رساند: از ابن مسعود روایت شده که مردی به خدمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شرفیاب شد و عرضکرد ای دختر پیغمبر آیا از ما ترک رسول خدا چیزی نزد شما موجود است ؟ حضرت فرمود ای کنیزک آن چوب تر برایم بیاور ، کنیزک حسب الامر جستجو کرد اما آنرا نیافت حضرت فرمود وای بر تو جستجو کن تا پیدا کنی ، زیرا که آن (جریده) در ارزش معادل حسن و حسین است .
کنیزک که جارو کرده بود در آنجا پیدا کرده و به حضرت زهرا سلام الله علیها داد در آن نوشته بود ( فرمود رسول خدا صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ وسلم) مؤمن نیست کسیکه همسایه از بلا و آزار او در امان نباشد و کسیکه ایمان به خدا و روز قیامت دارد همسایه اش را آزار نمی دهد

فرمول دعا پیچی

بیائید دعاهایمان را با این فرمول کادو پیچی کنیم : 

صلوات + دعا + صلوات 

  Image

عکسهایی فوق العاده زیبا از حرم مطهر حضرت عباس (ع) + شعر

اللهم ارزقنا حـــــــــــــــــــــرم
Image

شد سرا پا چشم زخم پیـــــــکرش

دید زهرا را به بالاے ســـــــرش

با زبان حال مےگفتش بتـــــــول

مرحبا «عبـــــــاس جان» حجت قبـــــــول…

Image
السلام علیک یا ابالفضل العباس
Imageآنچنان کز برگ گل عطر گلاب آید برون

تا که نامت میبرم از دیده اشک آید برون . . .

Image

اگر چه زاده ی ام البنین است / و لیکن مادرش زهراست عباس (ع)

Image
(یــــــــــــــــــــا عبـــــــــــــــــــاس (ع
Image

(یــــــــــــــــــــــــــا زهـــــــــــــــــــــــرا (س

مراسم فاطمیه اول – هیئت دیوانگان حسین (ع) کاشان

ما بی خیال حرمت مادر نمیشویم***با خصم او برادر نمیــــــــشویم

سخنران : سیّد حسن احمدی

روضه : سیّد تحویلدار

فاطمیه اوّل از یکشنبه 1391/1/12 به مدت 5 شب

مکان : کاشان-حسینیه جنّه الحسین(ع)

+ واحد فرهنگی جلسه ی دیـوانگـان حسیـن علیه السّلام کـاشان

*وعده ی همه ی عاشقان فاطمی روز سوّم جمادی الثانی*
Image

احادیث پیرامون مهریه و جهزیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

بهترین زنان امت من زنانی هستند که خوشروتر و مهریه ایشان کمتر باشد.

من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 252

… … … … … … … … … … …
امام صادق علیه السلام فرمود:

از برکات زن کمی مهریه اوست.

من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 254

… … … … … … … … … … …

حضرت علی علیه السلام فرمود:

مهریه زنها را سنگین نگیرید که موجب کدورت و دشمنی گردد.

وسائل الشیعه، ج 15، ص 11

… … … … … … … … … … …

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که مهریه ای (برای زن قرار دهد) و قصدش این باشد که به او ندهد او همانند دزد است.

فروع کافی، ج 5، ص، 383.

… … … … … … … … … … …

امام باقر علیه السلام فرمود:

مهریه همان چیزی است که طرفین بر آن توافق می کنند، کم باشد یا زیاد.

فروع کافی، ج 5، ص 378
Image

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

اگر تمام چیزهایی که در روی زمین از طلا و نقره وجود دارد و زن آنها را به خانه شوهرش بیاورد. آنگاه یک روز از روزها بر سر شوهرش منت بگذارد و بگوید تو کیستی؟ این اموال مال من است. در این صورت اجر و عمل زن از بین می رود اگر چه از عابدترین مردم باشد. مگر اینکه توبه کند و برگردد و از شوهرش عذرخواهی کند.

مکارم الاخلاق، باب 8، ص 202

در حاشیه

داستان مریضی لاعلاج متوکل و داروی امام هادی (ع)

بسیاری از بزرگان همانند مرحوم كلینی ، راوندی ، طبرسی ، ابن شهرآشوب و … رضوان اللّه علیهم آورده اند: روزی متوكّل عبّاسی سخت مریض شد و پزشكان از درمان وی عاجز شدند و او در بستر مرگ قرار گرفت ، مادرش نذر كرد كه چنانچه متوكّل شفا یابد، هدیه قابل توجّهی برای حضرت ابوالحسن ، امام هادی علیه السلام إ رسال دارد. در همین اثناء فتح بن خاقان نزد متوكّل آمد و اظهار داشت : اكنون كه تمام اطبّاء از درمان ، عاجز مانده اند، آیا اجازه می دهی كه با ابوالحسن هادی علیه السلام نسبت به مداوا و درمان مرض و ناراحتی شما، مشورتی كنیم ؟ متوكّل پیشنهاد فتح بن خاقان را پذیرفت .
پس از آن ، شخصی را خدمت حضرت فرستادند، تا موضوع را با وی مطرح نموده و دستورالعملی را جهت درمان متوكّل ، از آن حضرت دریافت دارد. هنگامی كه ماءمور نزد امام علیه السلام آمد و موضوع را بیان كرد،
Image
حضرت فرمود: مقداری سرگین گوسفند تهیّه و آن را با آب گلاب بجوشانند و سپس تفاله آن را روی زخم چركین بگذارند، ان شاءاللّه سودمند خواهد بود. همین كه پزشكانِ معالج ، چنین دستورالعملی را شنیدند، مسخره و استهزاء كردند. فتح بن خاقان گفت : آیا ضرر هم دارد؟ گفتند: خیر، بلكه احتمال بهبودی هم در آن هست . پس دستورالعمل حضرت را اجراء كردند و چون مقداری از آن را روی زخم دُمل قرار دادند، پس از گذشت لحظاتی كوتاه سر باز كرد و مقدار زیادی خون و چرك از آن خارج شد و متوكّل آرام گرفت و با استفاده از طبابت امام هادی علیه السلام ، سالم گشت . وقتی كه خبر سلامتی متوكّل به مادرش رسید، بسیار خوشحال شد و مبلغ ده هزار دینار به همراه یك انگشتر نفیس برای آن حضرت ارسال داشت . ادی بسیار حسادت می ورزید، نزد متوكّل رفت و نسبت به حضرت بدگوئی و سخن چینی كرد و نیز نسبت هائی را به آن حضرت داد، به طوری كه متوكّل تحت تأ ثیر قرار گرفت و معتقد شد بر این كه امام هادی علیه السلام برای یك شورش و كودتا مشغول جمع اسلحه و امكانات است . به همین جهت ، متوكّل به سعید حاجب دستور داد تا شبانه به منزل حضرت هجوم آورند و هر آنچه در منزل او یافتند، جمع آوری كرده و نزد متوكّل بیاورند. سعید حاجب گوید: شبانه از دیوار منزل امام علیه السلام بالا رفتم و در آن تاریكی ندانستم چگونه فرود آیم ، ناگهان متوجّه شدم كه حضرت مرا با اسم صدا كرد و فرمود: صبر كن تا برایت چراغ بیاورم ، سپس شمعی را روشن نمود و برایم آورد. و من به راحتی از دیوار پائین آمدم ؛ و چون وارد بر حضرت شدم ، دیدم كه لباسی پشمین بر تن كرده و كلاهی بر سر نهاده و روی جانمازی از حصیر رو به قبله نشسته است . هنگامی كه چشمش به من افتاد، فرمود: مانعی نیست ، برو تمام اتاق ها را جستجو كن . سعید گوید: تمام اتاق ها و نیز وسائل حضرت را مورد بررسی قرار دادم و فقط دو كیسه – كه یكی از آن ها به وسیله مهر و انگشتر مادر متوكّل ممهور شده بود – یافتم . بعد از آن كه همه جا را جستجو كردم و خدمت حضرت بازگشتم ، فرمود: ای سعید! اطراف و زیر جانماز و همه جا را به خوبی جستجو بكن . پس چون جانماز را برداشتم ، شمشیری در قلاف نهاده بود كه آن را نیز به همراه دیگر اموال برداشتم و نزد متوكّل آوردم . همین كه متوكّل چشمش بر آن دو كیسه و مُهر مادرش افتاد، از مادر توضیح خواست كه این ها چیست ؟
مادرش در پاسخ گفت : آن موقعی كه مریض شده بودی ، این ها را برای شفای تو، نذر آن حضرت كردم ؛ و چون سلامتی خود را باز یافتی ، آن ها را برایش ارسال داشتم . پس متوكّل دستور داد تا كیسه ای دیگر ضمیمه آن ها شود و با تمامی آنچه آورده بودیم ، برای امام هادی علیه السلام ارجاع و تحویل آن حضرت گردید. سعید افزود: چون خدمت حضرت هادی علیه السلام بازگشتم ، ضمن عذرخواهی و پوزش از جسارتی كه كرده بودم ، اموال را تحویل ایشان دادم . و سپس حضرت فرمود: ظالمین جزای ستم های خود را به زودی خواهند دید.
Image
چهل داستان و چهل حديث از امام هادي(ع)/ عبدالله صالحي

در حاشیه

تاریخچه نوروز از زبان امام صادق علیه السلام

علاّمه مجلسى (م‏1111ق) در «بحارالأنوار» آورده است:

مُعلّى پسر خُنَیس گوید: در روز نوروز، بر امام صادق(ع) وارد شدم. فرمود: «آیا این روز را مى شناسى؟». گفتم: قربانت گردم! این روز را فارسیانْ گرامى مى دارند و به یکدیگر هدیه مى دهند. فرمود: «سوگند به خانه کعبه که این، رمزى دیرینه دارد و برایت روشن مى سازم تا آگاه گردى». گفتم: سرورم !آموختن این امر از شما برایم بهتر از آن است که مردگان زنده شوند و دشمنانم بمیرند.
Image
آن گاه فرمود: «اى معلّى! روز نوروز، همان روز است که خداوند از بندگان پیمان گرفت او را بپرستند و به او شرک نورزند، به پیامبران و حجت هایش بگروند و به امامان ایمان آورند. این همان روز است که خورشید طلوع کرد، بادها وزیدن گرفت و گل هاى زمین روییدند. این همان روزى است که کشتى نوح(ع) بر ساحل جودى آرامش یافت و همان روزى است که خداوند، گروهى چند هزار نفره را که از ترس مرگ از خانه ها بیرون رفته بودند زنده ساخت، پس از آن که آنان را میرانده بود. این، روز فرود جبرئیل بر پیامبر اسلام است و روزى است که پیامبر(ص) امام على(ع) بر دوش گرفت تا بت هاى قریش را در مسجد الحرام شکست و در همین روز، ابراهیم، بت ها را شکست. این همان روزى است که پیامبر به یارانش دستور داد با على(ع) بیعت کنند و در همین روز، على را براى بیعت گرفتن از جنیان فرستاد. در همین روز، دومین بیعت با امیرالمؤمنین انجام شد. در همین روز بر نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه (صاحب پستان) را به قتل رساند. در این روز، قائم ما و صاحبان حکومتْ قیام کنند و در همین روز، قائم ما بر دجّال پیروز گردد و او را در زباله دان کوفه به دار آویزد. در هر روز نوروزى، ما آرزوى فرج داریم؛ چرا که آن از روزهاى ما و شیعیان ماست. فارسیان، آن را گرامى داشتند و شما آن را ضایع کردید.»

و فرمود: یکى از پیامبران بنى اسرائیل از خداوند پرسید چگونه مردمانى را که خارج شدند، زنده مى کند. خداوند بدو وحى کرد که در نوروز، آب بر قبر آنان بپاشد و آن، اولین روز سال فارسیان است و آنها زنده شدند، در حالى که سى هزار نفر بودند. از همین جا پاشیدن آب در نوروز، سنّت شده است.

گفتم: آیا نام هاى روزهاى فارسى را به من تعلیم نمى‏دهى؟ فرمود: اى معلّى! اینها روزهایى کهن از ماه هایى کهن است. هر ماه، سى روز است، بدون کم و کاست.

گفتنى است ابن فهد نیز بخشى از این روایت را پیش از علاّمه مجلسى در کتاب «المهذّب البارع» آورده است
———————————————————–
Image

در حاشیه

داستان هدیه دادن امام سجاد (ع) و شاعر عرب

 

((هشام بن عبدالملك )) در زمان خلافت برادرش ((وليد بن عبدالملك مروان ))، به حج رفت . سران مردم شام كه جزو اركان دولت بنى اميه به شمار مى رفتند نيز با وى بودند. هنگام طواف كعبه ، هر چه هشام سعى كرد ((حجرالاسود)) را استلام كند (به اصلاح دست بر آن بكشد)، از كثرت جمعيت ميسر نشد.

 

ماءموران منبرى در گوشه اى از مسجدالحرام قرار دادند، و هشام از آن بالا رفت و نشست و از آنجا به تماشاى انبوه حاجيانى كه از سراسر دنياى اسلام به حج بيت الله آمد بودند، پرداخت . در آن هنگام حضرت على بن الحسين عليه السلام (امام چهارم ) كه رخسارى از همه زيباتر، و لباسى از همه تميزتر، و بويى از همه خوشتر داشت ، وارد مسجدالحرام شد و مشغول طوف خانه خدا گرديد همين كه حضرت به نزديك ((حجرالاسود)) رسيد، مردم همگى كنار رفتند، و اطراف ((حجر)) را خلوت كردند تا وى كه با مهابت و جلالت راه مى رفت ((استلام حجر)) نمايد.
هشام از مشاهده اين منظره به خشم آمد و متوجه شد كه مردم به خاطر على به الحسين عليه السلام اداى احترام كردند و به او راه دادند. در آن اثنا يكى از همراهان هشام از وى پرسيد: اين شخص كه بود؟ هشام گفت : نمى شناسم ! هشام به خوبى امام عليه السلام را مى شناخت ، ولى ترسيد كه اگر او را معرفى كند ممكن است اهل شام به وى متمايل گردند و با او تماس حاصل كنند و سخنانش را بشنوند:


((فرزدق )) شاعر چيره دست عرب كه حضور داشت و گفتگوى هشام و مرد شامى را شنيد، با اين كه از شعراى دربار بود و از آنها هدايا و جوايز دريافت مى داشت ، ولى با خلوصى كه نسبت به اهلبيت داشت تاب نياورد و گفت : اما من او را مى شناسم ! اى مرد شامى از من بپرس ! مرد شامى گفت ؟ او كيست ؟
فرزدق آن شعر جالب و معروف را خواند اين همان كسى است كه سرزمين مكه جايگاه او را مى شناسد، خانه خدا و داخل حرم الهى نيز حسب و نسب او را مى داند. اين مرد فرزند بهترين تمام بندگان خداست . اين مرد پرهيزكار پاك سرشت پاكزاد نامور است هنگامى كه قريش او را مى بيند گوينده آنها مى گويد: جود و كرم و بزرگوارى در شخصيت بى مانند او به انتها رسيده است . هنگامى كه جلو مى آيد كه حجرالاسود را استلام كند، ديوار خانه خدا از شوق مى خواهد كف دست او را ببوسد! پس اينكه گفتى او را نمى شناسم زيانى به وى نمى رساند، زيرا عرب و عجم چنانكه بايد او را مى شناسند…)). هشام از شنيدن اشعار آبدار و شورانگيز فرزدق بر آشفت و هنگام بازگشت در ((عسفان )) واقع در راه مكه به مدينه دستور داد محبوسش كنند. ولى چندى بعد او را آزاد كرد. موقعى كه در زندان بود، امام زين العابدين ده هزار درهم براى او فرستاد و فرمود به فرزدق بگوييد: اگر در اين اوقات بيش از اين مبلغ در اختيار ما بود، به تو مى رسانديم .
فرزدق وجه ارسالى را پس داد و گفت : به حضرت عرض كنيد من آن اشعار را فقط براى خشنودى خداوند گفتم ، و نمى خواستم از آن راه مالى به چنگ آورم .
ولى امام عليه السلام پيغام داد، ما خاندانى هستيم كه وقتى چيزى به كسى هديه داديم ، پس نمى گيريم
اغانى ابوالفرج اصفهانى ج 14 ص 75، المحاسن و المساوى بيهقى ص 231

پیشین ورودی‌های دیرین

نوشته های پیشین

مارس 2012
د س چ پ ج ش ی
 1234
567891011
12131415161718
19202122232425
262728293031