پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
هديه شوهر به همسر خود، از عوامل افزايش پاكدامني زن است.
هِبَةُ الرَّجُلِ لِزَوْجَتِهِ يُزِيدُ في عِفَّتِها.
من لايحضر الفقيه، ج 4، ص 281
17 دسامبر 2012 ۱ دیدگاه
در Images, picture+note برچسبها:ezdevaj, hadiy, hazrate mohammad, islam, marriage, مقام, من لايحضر الفقيه, هديه شوهر به همسر, هدیه, پیامبر, پیامبر اکرم, پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله, پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند, women in islam, Zan dar islam, احاد, احادیث, احادیث موضوعی, احادیث زیبا, احادیث زیبای شیعیان, ازدواج, ازدواج حدیث, ازدواج در اسلام, بانک حدیث, جایگاه والای زن در اسلام, حدیث ازدواج, زن, زن در اسلام, شهر حدیث
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
هديه شوهر به همسر خود، از عوامل افزايش پاكدامني زن است.
هِبَةُ الرَّجُلِ لِزَوْجَتِهِ يُزِيدُ في عِفَّتِها.
من لايحضر الفقيه، ج 4، ص 281
04 آوریل 2012 بیان دیدگاه
در picture+note برچسبها:dokhtar, ezdevaj, imam javad, islam, pesar, فروع كافى ج 5 ص 347 ح 2, امام جواد, ازدواج, ازدواج اسلامی, ازدواج حدیث, بچه شیعه, حکایت اسلامی, داستان های کوتاه, داستان های زیبا, شیعه
– مرد! چرا سنگ اندازى مى كنى ؟ هر دختر و پسرى سر انجام باید ازدواج كنند و زندگى مشترك خود را آغاز كنند
– سنگ اندازى كدام است زن ؟ هر كه از راه رسید و دخترمان را خواست ، باید بدهیم ؟ مگر تو او و خانواده اش را چقدر مى شناسى كه این همه اصرار مى كنى ؟!
– شناخت زیادى ندارم ، ولى مگر تو با آنها آشنا نیستى ؟
– من فقط چند بار در مسجد با او سلام و علیك داشته ام ، همین! ظاهرش نشان مى دهد كه جوان بدى نیست . زحمتكش است . با زور بازو مخارج خود و مادر پیرش را تامین مى كند.
– این سه بارى كه با مادرش به خواستگارى آمده بود، از برخوردهایش فهمیدم كه انسان مؤمن و خوبى است . مادرش مى گفت : اهل محل همه قبولش دارند!
– نمى دانم . من كه عقلم به جایى قد نمى دهد. جمیله چه مى گوید؟ نظرش چیست ؟
– حرفى نزده ، اما با شناختى كه از روحیه ى دخترمان دارم ، مى دانم كه سكوتش نشان رضایتش است … راستى قرار است مادرش نزدیك غروب براى گرفتن جواب بیاید. در جوابش چه بگویم ؟
– بگو یك هفته ى دیگر صبر كنند تا خوب فكرهایمان را بكنیم .
– یك هفته ؟!
– آرى . باید با امام جواد علیه السلام مشورت كنم . دخترمان را كه از سر راه پیدا نكرده ایم ، ولى مبادا به آن ها درباره ى مشورت چیزى بگویى !
جمیله در آشپزخانه بود و گفت گوى پدر و مادرش را مى شنید. از شدت اضطراب ناخن هایش را مى جوید. او به خواستگارش علاقه داشت ، از طرفى صحبت هاى پدرش را هم منطقى مى دید.
یك هفته از ماجرا گذشت . نزدیك ظهر بود كه زن صداى در را شنید. وقتى در را باز كرد، قاصدى نامه اى را كف دست او گذاشت و رفت .
زن مى دانست كه ابراهیم دوست ندارد نامه هایش باز شود. این بود كه تا عصر صبر كرد. وقتى ابراهیم به خانه آمد، دست و رویش را شست و داخل اتاق شد، زن نامه را جلوى او گذاشت و گفت : امروز رسید.
چشم هاى ابراهیم برق زد. نامه را برداشت و بوسید. زن گفت :
– از كیست ؟
– از امام جواد علیه السلام نظرش را پرسیده بودم و جواب نوشته است .
– بخوان ، ببینم چه نوشته ؟
مرد نامه را گشود و بلند خواند، طورى كه جمیله هم در آشپزخانه بشنود:
اگر خواستگارى براى دختر شما آمد و اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود، با ازدواج موافقت كنید. اگر چنین نكردید و پسر و دختر مجرد باقى ماندند، در جامعه فتنه و فساد بزرگى به وجود مى آید.
مرد نامه را بست . رو به زنش كرد و گفت :
– اگر براى جواب آمدند، بگو مبارك است ان شاء الله !
جمیله وقتى این حرف را شنید، خیالش راحت شد و در حالى كه از خجالت توى صورتش خون دویده بود، یك لیوان شربت خنك براى پدرش ریخت و جلوى او گذاشت. 1
حیات پاكان جلد ۴
مهدى محدثى
تهیه و تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان