جوشیدن چایی هییت به توصیف سیّد :

بیشتر

حمله ی د…

حمله ی دوستداران یزید و عمری و خدانشناس که احترام به هموطن رو فدای عقاید سیاسی و عقده های فکریشون کردند

به پیج کربلایی 

جواد مقدم

در حاشیه

رسوایی یکی از علمای عمریه توسط یک بچه شیعه

روزى احمد جامى بر بالاى منبر رفت و گفت :
اى مردم هر چه مى خواهيد از من بپرسيد.
ناگهام زنى از پشت پرده فرياد زد كه :
اى مرد ادعاى بيهوده نكن
زيرا خداوند رسوايت خواهد كرد.
هيچ كس جز على (عليه السلام) نمى تواند بگويد كه
پاسخ تمام سؤ الات را مى داند
شيخ احمد گفت : اگر سؤ الى دارى بپرس تا جواب بدهم .
زن گفت :
Image
آن مورچه اى كه بر سر راه سليمان نبى
آمد، نر بود يا ماده ؟
شيخ گفت :
آيا سؤ ال ديگرى نداشتى اين ديگر چه سؤالى است ؟
من كه در آن زمان نبوده ام كه ببينم نر بوده است يا ماده .
زن گفت :
نيازى نيست كه تو در آن زمان بوده باشى ،
اگر با قرآن آشنايى داشتى جواب را مى دانستى .
در قرآن سوره نمل آمده است كه ((قالت نمله ))
از اين مشخص مى شود كه مورچه نر بوده است يا ماده .
مردم به جهل شيخ و زيركى زن خنديدند.
شيخ گفت :
بگو اى زن آيا با اجازه شوهرت در اين جلسه شركت كرده اى يا بدون اجازه او؟
اگر با اجازه آمده اى كه خدا شوهرت را لعن كند
و اگر بى اجازه آمده اى خداوند خودت را لعن كند.
زن گفت : بگو ببينم آيا جناب عايشه
با اجازه پيامبر به جنگ امام زمان خود على (عليه السلام ) آمده بود و يا بدون اجازه ؟
پس شيخ بيچاره نتوانست جواب گويد
و از منبر به زير آمد و به منزل رفت
و چند روزى از غصه رسوايى بيمار شد

الغدير، ج 11، ص 395

اندكى حقّ ، بسيارى باطل

 امام على عليه السلام

قَليلُ الْحَقِّ يَدْفَعُ كَثيرَ الباطِلِ كَما اَنَّ الْقَليلَ مِنَ النّارِ يُحْرِقُ كَثيرَ الْحَطَبِ؛

اندكى حقّ، بسيارى باطل را نابود مى كند، همچنان كه اندكى آتش، هيزم هاى فراوانى را مى سوزاند.

غررالحكم، ح 6735

داستان امام نقی (ع) و پزشك نصرانی

 
یكی از دوستان و اصحاب حضرت ابوالحسن ، امام هادی صلوات اللّه علیه – به نام زید بن علی – حكایت كند: روزی از روزها سخت مریض شدم ، تا حدّی كه دیگر نتوانستم حركت كنم ، لذا پزشكی نصرانی را بر بالین من آوردند و او برایم داروئی را تجویز كرد و گفت : این دارو را به مدّت دَه روز مصرف می كنی تا مریضی ات برطرف و بهبودی حاصل شود. پس از آن كه پزشك نصرانی از منزل خارج شد، نیمه شب بود و كسی از طرز استفاده آن داروی اطّلاعی نداشت . و من در حالی كه متحیّر بودم ، ناگاه شخصی جلوی منزل ما آمد و اجازه ورود خواست . همین كه وارد منزل شد، متوجّه شدیم كه آن شخص

Image غلام امام هادی علیه السلام می باشد. سپس آن غلام به من گفت : مولا و سرورم فرمود: آن پزشك داروئی را كه به تو داد و گفت مدّتی آن را مصرف كن تا خوب بشوی ؛ ولی ما این نوع دارو را فرستادیم ، چنانچه آن را یكبار مصرف نمائی ، انشاءاللّه به إ ذن خداود متعال خوب خواهی شد. زید گوید: با خود گفتم : همانا امام هادی علیه السلام بر حقّ است و باید به دستورش عمل كنم . به همین جهت ، داروئی را كه حضرت فرستاده بود مورد استفاده قرار دادم و چون آن را مصرف كردم ، در همان مرتبه اوّل عافیت یافتم و داروی پزشك نصرانی را تحویلش دادم . فردای آن روز پزشك نصرانی مرا دید و چون حالم خوب و سالم بود و ناراحتی نداشتم ، علّت بازگرداندن داروهایش را و نیز علّت سلامتی مرا جویا شد؟ پس تمام جریان را كه امام هادی علیه السلام برایم داروئی فرستاد و اظهار نمود با یك بار مصرف خوب خواهم شد، همه را برای پزشك نصرانی تعریف كردم . بعد از آن ، پزشك نصرانی نزد امام علی هادی علیه السلام حاضر شد و توسّط حضرت هدایت و مسلمان گردید و سپس اظهار داشت : ای سرور و مولایم ! این نوع درمان و دارو از مختصّات حضرت عیسی مسیح علیه السلام بوده است و كسی از آن اطّلاعی ندارد، مگر آن كه همانند او باشد.  

نوشته های پیشین

مارس 2012
د س چ پ ج ش ی
 1234
567891011
12131415161718
19202122232425
262728293031